پست های ارسال شده در تیر سال 1391

       و چه یادبودهای دیگر که روی تار و پود فرسوده و تیره‌رنگ جایی در میان هستی‌ش می‌گذشتند و همه ... ادامه مطلب

       ژولیت بینوش: یادم هست وقتی اوّلین‌ نسخه‌ی فیلم‌نامه‌ی آبی را خواندم همه‌ی روز داشتم اشک می‌ریختم. این تلخ‌ترین داستانی‌ست ... ادامه مطلب

       ایرن ژاکوب: بیست‌وچهار سالم بود که در زندگیِ دوگانه‌ی ورونیک بازی کردم. هنوز هم فکر می‌کنم یکی از دو ... ادامه مطلب

       در قلبِ آدمی جاهایی هست که هنوز به وجود نیامده‌اند و رنج به‌درونِ آن‌ها می‌رود تا بدان‌ها هستی بخشد. لئون ... ادامه مطلب

       مت کینگ حواسش به زندگی نیست؛ حواسش به همسری نیست که کم‌کم انگار از این زندگی خسته شده است ... ادامه مطلب

       ... مرگ نه‌تنها سرحدّ زندگی‌ست که سرحدّ خیال نیز هست، آن‌جا که شعر را در آن راه نیست؛ چرا ... ادامه مطلب

         در این محیط، تأییدِ قدرت را از قدرتِ گذشته می‌جُستند. حسرت برای روزگارِ رفته فراوان بود. امّا هرگز کسی ... ادامه مطلب

     خیابانِ فرانسوا تروفو. دهه‌ی ۱۹۸۰. مردِ سیگاربه‌لب روبر لاشنه است. دوستِ سالیانِ فرانسوا تروفو. دوستِ سال‌های مدرسه. با هم ... ادامه مطلب

       کارِ سختی نیست اصلاً؛ می‌شود همه‌چیز را انداخت گردنِ تهیه‌کننده‌ای که به چیزی غیرِ پول فکر نمی‌کند؛ به سرمایه‌ای ... ادامه مطلب

       در تروویل دریا حضورِ آشکاری دارد، چه شب، چه روز، حتّا اگر آدم نبیندش، خیالِ دریا حضور دارد. در ... ادامه مطلب

       حقیقت این است که شکسپیر معاصرِ ماست و بخشِ اعظمِ تراژدی‌هایش پیش‌گوییِ روزگاری هستند که بر مردمانِ نیمه‌ی دوّمِ ... ادامه مطلب

      رفتن همیشه بی‌دلیل است و آمدن همیشه دلیلی دارد   تن نیست آدمی عدد است کم‌ می‌شود هر روز   آدمی می‌اندیشد و تن می‌نویسد   چه نیازی به سربلندی وقتی آسمان روی شانه‌های من ... ادامه مطلب

       ... به مدّتِ دو سال از نقّاشی دست کشید و نه نقّاشی کرد نه طرّاحی.    خارق‌العاده است که آدم ... ادامه مطلب

  توجّه: بخش‌هایی از داستانِ فیلم در یادداشت لو می‌رود. مراقب باشید!   می‌شود از این‌جا شروع کرد که رازِ آدم‌ها را گاه و بی‌گاه می‌شود از ... ادامه مطلب

    آینه چیست؟ صورتِ دوّم است و چشمِ سوّم.   غروب چیست؟ خونی که از تنِ آفتاب می‌رود.   شعر چیست؟ دخترکی که هیچ‌وقت از شیر نمی‌گیرندش.   امید چیست؟ توصیفِ مرگ به زبانِ ... ادامه مطلب

      خانه نماندن. از خانه بیرون زدن. در خیابانِ پنج‌شنبه‌ها قدم‌زدن. لیوانِ بزرگِ آب‌آلبالو را یک‌نفس نوشیدن. سنگ‌فرشِ پیاده‌رو را دیدن. ... ادامه مطلب