پست های ارسال شده در خرداد سال 1394

  گفت‌وگو با وودی آلن اریک لَکس ترجمه‌ی گلی امامی کتاب پنجره ـ ۱۳۹۳ تعداد: ۵۵۰ نسخه ۵۶۸ صفحه ـ ۳۸۰۰۰ تومان اریک لَکس در مقدّمه‌ی کتابش ... ادامه مطلب

شاهرخ مسکوب: چه روز و شب بدی است. قلبم خفه شده است. چنان سنگین و افسرده‌ام که انگار مرگ در ... ادامه مطلب

شاهرخ مسکوب: گذشته‌ی من در من حضور دارد، بیدار است و حرکت او را در رگ‌هایم احساس می‌کنم. تنها گذشته‌ی ... ادامه مطلب

شاهرخ مسکوب: حس می‌کنم باز اندک‌اندک همه‌چیز برای من دارد به همان روال همیشگی خود بازمی‌گردد. امّا ته‌مایه‌ی غمی مانده ... ادامه مطلب

شاهرخ مسکوب: حالا بهتر می‌فهمم که تو چه آدمی بودی. مرگ تو شجاعت زیستن را در من کشته است. هنوز ... ادامه مطلب

شاهرخ مسکوب: پس از مرگ مامان اندیشه‌ی مرگ کم‌تر رهایم می‌کند و آزادم می‌گذارد. اشک توی چشم‌هایم جمع شده بود ... ادامه مطلب

شاهرخ مسکوب: اوّلین روزها از خواب که بیدار می‌شدم بدترین لحظات را می‌گذراندم. بعد از فراموشیِ خواب می‌دیدم که مادرم ... ادامه مطلب

شاهرخ مسکوب: تا رسیدم تابوت را بلند کردند. زیر تابوت را گرفتم می‌خواستم سنگینی جسمی را که تا دیروز مادر ... ادامه مطلب

شاهرخ مسکوب: همه‌چیز تمام شد. مادرم دیگر جنازه‌ای بود که به اطاق مهمانخانه حملش کردند و پاهایش را رو به ... ادامه مطلب

شاهرخ مسکوب: من در تنِ مادرم زندگی کردم و اکنون او در اندیشه‌ی من زندگی می‌کند. من باید بمانم تا ... ادامه مطلب

شاهرخ مسکوب: همیشه فکر می‌کردم که مادرم زمین است و من گیاهی که ریشه‌هایم در دل این خاک است. در ... ادامه مطلب