مرضِ خریدِ کتاب
نزدیکِ ظهر از منزلِ آقا شیخ محمّد آمدم خانه. حاجی محمّدحسن و برادرش آمده بودند. نهار خوردیم. مولانا هم ...
ادامه
مطلب