یک تکّهچوب بیشک باادب و نزاکت است...
... یکی دوباری سرِ ولچرخیدنهایم پرستارِ بیستوششسالهای تورنتویی همراهیام کرد. اسمش پَت گرِی بود و دقیقاً همان بعدازظهری در ...
ادامه
مطلب